نوشته اصلی توسط
نازنازی
با سلام. دختری 21 ساله هستم که نزدیک 3 سال و در سال 90 با پسری که 2 سال از من بزرگتر است رابطه دارم.این اشنایی در دانشگاه شکل گرفت و ما هم رشته هم هستیم..هنوز چند ماه از ارتباط ما نگذشته بود که خانواده ها مطلع شدند. خانواده ی من اصرار داشتند که به خواستگاری بیاید و تمام کند اما خانواده ی ایشان به دلیل نداشتن کار و نرفتن سربازی و درس خواندن پسرشان امتناع می کردند..به هر حال انها نیامدند و ارتباط ما ادامه پیدا کرد..تا اینکه در سال 92 فقط برای اشنایی به خانه ی ما امدند و گفتند تا زمانی که پسرشان لیسانس را بگیرد ما صبر کنیم.. درهمان سال هم ما را برای عروسی دخترشان دعوت کردند و ما هم یکبار به خانه شان رفته ایم..این را هم بگویم که ما در دو شهر جدا از هم زندگی می کنیم و خانواده ی من هم از این بابت مشکل دارند اما من خودم مشکلی ندارم..ایشان اکنون لیسانس را گرفته و پارسال برای ارشد هم شرکت کرده و مطمئنا قبول می شوند..ما در این چند ماه گذشته مشکلات زیادی پیدا کرده ایم و سر هر چیز کوچکی بحث میکنیم و قهر و اشتی های فراوانی داشته ایم..همچنین امسال تا قبل ماه رمضون می خواستند برای خواستگاری بیایند که دایی ایشان فوت شد وگرنه الان عقد کرده بودیم..مشکل من قهر و اشتی های بینمان است و اینکه خانواده ی من کاملا راضی به این وصلت نیستند به دلیل دوری شهرها و اینکه انها اینقد امروز و فردا کردند...اما این را بگویم که من کاملا ایشان را شناخته ام و میدانم که مرا میخواهد و من هم او را دوست دارم ....شما بگویید که چه کنم.متشکرم